از وقتی مادربزرگ اینجاست مدام داره نک و ناله میکنه. اینکه بچههاش نمیذارند بره خونه خودش توی شهرستان. هی میگه موندم سفیل و سرگردون. دلم طاقت موندن نداره.» یه وقتایی هم از کوره در میره و میگه اگه آدم به موقع نمیره آخر و عاقبتش همینه». توی حالت عادی اکثریت آخی آخی گویان شروع میکنند به دلسوزی واسش. ولی من دلم براش نمیسوزه. یعنی هی به خودم یادآوری میکنم که حق نداری دلت واسش بسوزه». چون بلایی که این زن و شوهرش سر من آوردند، خیلیا سر خیلیا آوردند، اما این احساس نفرت رو اونا توی خودشون حل کردند. من نمیتونم. داستان شوهرش که جدا ولی همین مادربزرگ نیش زبونش با نیش زنبور خرمایی برابری میکنه (حتی وقتی که دوستت داره). کل بچگیم رو نمیخوام یادآوری کنم فقط یه نمونهاش این بود که به خاطر بور بودن موهام وقتایی که میخواست دعوا و تحقیرم کنه به زبون محلی بهم میگفت سگ زرد». این یه کلمهاش از همه مسخرهکردنای همسن و سالام واسم سنگینتر بود. چون از طرف کسی بود که دوستش داشتم. بگذریم. اما همین حالا هم از دست زبونش در امان نیستم. مثلا وقتی مادربزرگ طوری طلبکارانه م حرف میزنه که انگار کنیزشه، مادرم احترام سن و سالش رو نگه میداره، ولی من سعی میکنم با کمال احترام و غیرمستقیم بهش گوشزد کنم که کنیزش نیست. به خاطر همین حرفام برگشته بهم میگه کُلَ دُمب» که تحتاللفظیش میشه دم کوتاه» که کاربرد توهینآمیزی داره و اصطلاحا یعنی موذی و آبزیرکاه. منم بهش میگم اگه آبزیرکاه بودم وضع و حالم این نبود. ولی راستش هنوزم این حرفش قدر همون سگزرد ناراحتم میکنه.
آدم از لحظهای که زبونش وا میشه تا لحظه مرگش، همیشه یه سلاح مرگبار همراهش داره و اونم زبونشه. پیر و جوان و قوی و ضعیف و فقیر و غنی و زن و مرد و نمازخون و بینماز و عالم و عامی هم نداره. حتی آدمی که خودش برای مرگش لحظهشماری میکنه و همه نمازاش رو یه دقیقه نمیذاره اینور و اونور بشه و هر صبح چند صفحه قرآن میخونه هم میتونه زبونش یه طوری روحت رو زخمی کنه که وقتی بعد ۲۰ سال یادش میافتی بازم جای زخمش به خارش میافته. شاید چشیدن همین زخماست (و البته زخمایی که خودم به بقیه زدم) که باعث شده من وقتایی که خیلی ناراحت یا عصبانی میشم واکنش روانیم سکوت باشه. یعنی وقتی از کسی ناراحتم خفهخون میگیرم و یه کلمه هم باهاش صحبت نمیکنه. چون به نظرم درد قطع ارتباط کمتر از کلماتیه که ممکنه به راحتی از دهن آدم دربیاد ولی طوری طرف مقابل رو زخمی کنه که هیچ خیاطی از عهده دوختن زخماش برنیاد.
درباره این سایت