یکی دیگه از راههای فرار از پوچی مربوط به همون نظریه ماغه (منطق، احساس، غریزه) که قبلا دربارهاش توضیح دادم. درد یکی از همون راه دروهای پوچیه. از اونجایی که واکنش به درد یه امر غریزیه، پس وقتی درد رو توی مغز فعال میکنیم دیگه اجازه فعالیت و پیشروی به بخش احساس و منطق (خاستگاه پوچی) داده نمیشه و خونرسانی به اون مناطق کاهش پیدا میکنه و درنتیجه از سطح فعالیتشون هم کم میشه. کاری که خود من میکنم اینه که حین کار پارافین و موم داغ رو روی پوست نازک ساعدم میچم. اونقدری داغ هست که بسوزونه و عصب درد رو فعال کنه، اما اونقدرم جوش نیست که باعث تاول بشه و باعث جلبتوجه بشه. البته این سطح پایینی از خودآزاریه. کسایی هستند که مثلا از درد خالکوبی برای گریز از پوچی استفاده میکنند یا کسایی که با تیغ روی بازو یا کشالهشون زخم میزنند، یا کسایی که موهای سر یا ابرو یا خطریششون رو میکنند یا حتی کسایی که فتیشای دردآور جنسی دارند و با این کار یه تیر و دو نشون میکنند. چرا که خود رابطه جنسی یکی از محرکای قدرتمند غریزه است که با محرک غریزی دیگهای به اسم درد همراه میشه و خودآگاهی رو به شدت کاهش میده؛ چیزی که فرد خودآزار با تمام وجود عطشش رو داره.
درباره این سایت